ابن بدوی مصری. وی ریاضیدان بود و مدتی در مدرسه مهندس خانه خدیویه علوم ریاضی را تدریس میکرد. و در ششم جمادی الثانیۀ سال 1289 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- الخلاصهالعزیه فی تهذیب الاصول الحسابیه. 2- النخبهالعزیه فی تهذیب الاصول الهندسیه. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریه و فهرست الخدیویه ج 5 ص 181 و اکتفاء القنوع فندیک ص 457 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 775)
ابن بدوی مصری. وی ریاضیدان بود و مدتی در مدرسه مهندس خانه خدیویه علوم ریاضی را تدریس میکرد. و در ششم جمادی الثانیۀ سال 1289 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- الخلاصهالعزیه فی تهذیب الاصول الحسابیه. 2- النخبهالعزیه فی تهذیب الاصول الهندسیه. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریه و فهرست الخدیویه ج 5 ص 181 و اکتفاء القنوع فندیک ص 457 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 775)
ذلت و خواری. بی احترامی: چو بی عزتی پیشه کرد آن حرون شدند آن عزیزان خراب اندرون. سعدی. - بی عزتی کردن، بی حرمتی کردن: قدر چنان بزرگوار ندانستند و بی عزتی کردند. (گلستان) ، صادق. (آنندراج). بدون تزویر. بدون نفاق و ریا و مکر. (ناظم الاطباء) : چونکه داور بود او داور بی غل و غش است چونکه حاکم بود او حاکم بی روی و ریاست. فرخی. رجوع به غل و غش شود
ذلت و خواری. بی احترامی: چو بی عزتی پیشه کرد آن حرون شدند آن عزیزان خراب اندرون. سعدی. - بی عزتی کردن، بی حرمتی کردن: قدر چنان بزرگوار ندانستند و بی عزتی کردند. (گلستان) ، صادق. (آنندراج). بدون تزویر. بدون نفاق و ریا و مکر. (ناظم الاطباء) : چونکه داور بود او داور بی غل و غش است چونکه حاکم بود او حاکم بی روی و ریاست. فرخی. رجوع به غل و غش شود
مرکّب از: بی + عزت، ذلیل و خوار. (ناظم الاطباء)، بی احترام. و رجوع به عزت شود، عدالت. عدم دشمنی و قصد بد: صانع قادر دگر ز بی غرضی گنبد گردان زرنگار کند. ناصرخسرو
مُرَکَّب اَز: بی + عزت، ذلیل و خوار. (ناظم الاطباء)، بی احترام. و رجوع به عزت شود، عدالت. عدم دشمنی و قصد بد: صانع قادر دگر ز بی غرضی گنبد گردان زرنگار کند. ناصرخسرو